Arp 273

(声をあげて抗え 定めを振り切るように (koe wo agete aragae sadame wo furikiru you ni

شکنجه این روزام

صدای خنده های غمزده دختری هرروز آزارم میده، این که میخنده این که تظاهر میکنه هیچی نشده آزارم میده. این که همش به فکر لباس پوشیدن و ست کردنه تا خودش و که باخته زیر نقاب و رنگ و لعاب قایم کنه آزارم میده این که رژ لبش و پررنگ میکنه تا لباش و به هم بدوزه برای حرف نزدن نفرت انگیزه...

یه جایی وقتی فهمید آینده قرار نیست مث رویاهای چندین سالش پیش بره اولین بار تو خنده هاش غم و حس کردم.

مگه آدما چیزی غیر از هدف و رویاپردازین؟! خب دیگه نه هدف داشت، نه رویا. همه چیز دست به دست هم داده بود تا اونی نشه که میخواست...

اون موقع بود که صدای گریه های شبونش گوشم و کر میکرد و خواب و ازم میگرفت. اون موقع بود که برای اولین بار دلم براش سوخت، برای کاری که باهاش کردم...

دخترک سردرگم قصه وقتی وارد دنیای جدیدی شد که ناگزیر بود به پذیرفتنش، دیگه خودش نبود. تبدیل شده بود به یه ماسک مضخرف و فیک...

یه ماسک که از هرطرف نگاه میکردی خودش نبود. حالا این ماسک براش تصمیم میگرفت. برای هر ارتباط و رفتارش با آدما.

اعتماد به نفسش و ازش میگرفت و با دست و دلبازی وصف نشدیی بهش حس حقارت هدیه میداد...

.

یه لحظه خودت و تصور کن وقتی که از هرطرف که بهش نگاه میکنی خودت نیست. تصور کن هزاران هزار شخصیت فیک و توخالی رو روی یه چهره از خودت با یه لبخند غمزده. حالا شاید بتونی درکم کنی...

.

.

پ.ن: نزدیک نیا با تو مرا حادثه ای نیست/ این آدم ویران شده از دور قشنگ ایست (مریم مقانلو)

پ.ن۲: چون حس نفرت دارم به آدم این روزا، حس میکنم بقیه هم ازش متنفرن. امیدوارم اینجوری نباشه فقط...

آسمونم بارونیه

اگه آهنگ بود شکنجه گر داریوش (همون قدر غم انگیز)

۱ نظر

سرزمین عجایب... (نوا نگار)

یه دامن چین دار شیری رنگ با گلای آبی از توی کمد بیرون میاره و با شومیز آبی رنگش ست میکنه موهای فرخوردش و مرتب میکنه و دستمال سر شیری رنگش و روی موهاش میبنده کفشای آل استار برمیداره و توی بارون و مه وارد شبهای عجیب و غریب تهران دوست داشتنیش میشه...

با صدای والس تهران میرقصه و میرقصه، موهاش رها و بدون حصاره، دیگه کوتاه نیستن آخه دیگه میتونه تو باد رهاشون کنه و موقع رقصیدن از وجودشون لذت ببره دیگه دلیلی برای کوتاه کردنشون وجود نداره، حالا میتونه بچرخه و بچرخه و به موهایی سپرده به دست باد و تکون های دامن چین دارش نگاه کنه و طعم زندگی که انتظارش رو میکشید بچشه...

برای یک بار هم که شده خودش و رها و به دور از قانون هایی دست و پاگیر عجیب و غریب میبینه، دور از قانون های که دخترونه هاش و ازش میگیرن و تو حصار خانوم بودن میپیچنش ...

.

والس تهران تا ابد برام دختری از جنس من رو تداعی میکنه که تو سرزمین عجایب میتونه با موهای بلند رها و دامن چین دار شیری با گلای آبی رنگ تو شب های تهران برقصه ....

.

.

پ.ن: فقط چون گفته بودید کوتاه باشه چشمک

پ.ن2: میدونم والس رقص 2نفرس ولی برای من اینجوریه دیگه

اگه آهنگ بود والس تهران

برای چالش نوا نگار (رادیوبلاگ)

از همه دوستان بلاگیم دعوت میکنم که تو چالش شرکت کنن (مخصوصا ماجده و رومی)

۹ نظر

بازی با فضا

امروز تو مترو یه قطار قدیمی اومد منم رفتم اولین واگن و اون قسمتی که 4تا صندلی داره بین صندلیا نشستم رو زمین چشام و که بستم و و سرم و به در پشت سرم تکیه دادم...

انگار تو قطار انیمه "spirited away" نشسته بودم و باد تو چمن زارای اطراف پیچیده و بود از پنجره به صورتم میخورد و حس خوبی داشتم دقیقا مثل همون حس امید برای رهایی و نجات که تو چشای چیهیرو بود. آدما شبیه اون موجودات سفید رنگ که تو تیتراژ اول انیمیشن "my neighbor totoro" میرقصیدن شدن و فقط صدای پچ پچ های با نمک به گوشم میرسید و دست فروشای مترو هم شبیه خود توتورو D:

.

پ.ن:راستش ذهن من هر ثانیه در خیال پردازی و بازی با فضاس ولی هیچ وقت راجبش با کسی صحبت نمیکنم. به نظرتون بعضی از تجربه هام و اینجا بنویسم؟!

آسمونم شبیه آسمون تو انیمه ها یه آبی پررنگ با ابرای پفکیه

اگه آهنگ بود تیتراژ اول و آخر انیمه "my neighbor totoro"

۱۳ نظر

بیان رسیدگی کن یه سیستم سیو خودکاری چیزی

دوباره پستم پاک شد :(((((((((((((((((((((((((((
چرا صفحه الکی برا خودش رفرش میشه که متنای من پاک بشن 😭😭😭😭

۴ نظر
جایی برای بیرون کشیدن تکه نخ هایی از درون مغزمان
بلکم گره ها باز شود
بلکم خالی شویم از دغدغه های چونان موریانه زندگی که وجودمان را از درون میپوسانند
.
ترجمه توضیح زیر عنوان: صدات و برای مخالفت در برابر شکستن در مقابل سرنوشتت بالا ببر :)
"عکسم و برندارید روش آیدی هم زدم که دیگه واقعا برندارید"
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان