Arp 273

(声をあげて抗え 定めを振り切るように (koe wo agete aragae sadame wo furikiru you ni

غمباد؟!

چند روزه به طرز عجیبی ذهنم همش دنبال خالی کردن خودشه و هعی وبلاگ و توییتر و باز میکنم و مینویسم و پاک میکنم، شاید صدها بار در روز. از خودم و از این همه میل به نوشتن برای خالی شدن تعجب میکنم.

شاید از درگیری فکریم باشه که این روزا زیاد شده، از کلافگی و بیقراریم، از عدم کنترل شرایط. ولی چیزی که بهش مطمئنم و بدون شک میتونم ازش حرف بزنم اینه که این شرایط خیلی خطرناکه. خطر افسردگی، غمباد یا همچین چیزی در کمین نشسته تا زمینم بزنه....

.

.

آسمونم رعد و برق داره بدون هیچی

۵ نظر

تنهای تنهای تنها با خودم :)

گاهی هم لازمه با خودت تنها باشی تنهای تنهای تنها که وقتی میری سرکلاس بشینی یه گوشه اون ته و هیچ کس کنارت نباشه که توی سلف تنها بشینی و توی ساعتای بیکاری بری بشینی لبه ی همون پنجره که پاتوق همیشگیه و موقع برگشتن تو بارون و زرد و نارنجیای پاییز که تو دانشگاه تهران خوشگل تر از همه جاس با خودم قدم بزنم و آهنگ گوش بدم و مترو خلوت و بی سروصدا باشه و وقتی میرسی خونه هیچ کس منتظرت نباشه و خونه بوی قرن ها تنهایی بده و تنها چیز تازه و خوش رنگ و لعابش گلای شمعدونی کنار پنجرش باشن و بری بشینی رو کاناپه ای که شبیه اون کاناپه ی تو فیلم "اینجا بدون من"عه و شعر فروغ بخونی و آهنگ فرهاد در حال پخش از گرامافون و گوش بدی...

.

بعد صب که از خواب پامیشی زندگی به روال عادی برگشته باشه و مثل همیشه با صدای پرمحبت پدرت از خواب بیدار بشی :)

.

.

اگه آهنگ بود "نجوا" از فرهاد مهراد

آسمونم بارونیه

۳ نظر

همه ی این سردردا سینوسی نیست که...

این که همیشه سردرد با تمام ثانیه هام عجین شده رو حتی سینوزیت هم نمیتونه گردن بگیره، اصلا در توانش نیست.

بعد هر گریه و خنده و عصبانیت و سرما و گرما و هرچیز دیگه ای از نوع عمیقش، یه موجود عجیب الخلقه مثل gollum میشینه روی سرم و با همون استایل ترسناکش شروع میکنه به بردن دستش زیر پوست و استخون جمجمه و بعدش فشار دادن. اونم انقدر عمیق و طاقت فرسا که غیرقابل تصوره...

ولی هنوزم میگم که همه ی این دردا نمیتونه سینوسی باشه؛ یه جایی هجوم فکر و سردرگمی ذهنی باعثشه، یه جایی وضعیت غیرقابل کنترل اطرافت، یه جای هجوم خاطرات، یه جایی غرق شدن تو اوهام و یه جایی مثل امروز این که نتونی چیزی رو که تو چشمای آدماس رو بخونی...

.

اگه آهنگ بود و نمیتونم بگم هیچ آهنگی نمیتونه این همه حس مبهم و یه جا بیان کنه :(

آسمونم ابریه

۷ نظر
جایی برای بیرون کشیدن تکه نخ هایی از درون مغزمان
بلکم گره ها باز شود
بلکم خالی شویم از دغدغه های چونان موریانه زندگی که وجودمان را از درون میپوسانند
.
ترجمه توضیح زیر عنوان: صدات و برای مخالفت در برابر شکستن در مقابل سرنوشتت بالا ببر :)
"عکسم و برندارید روش آیدی هم زدم که دیگه واقعا برندارید"
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان