سه شنبه ۱ آبان ۹۷
قطره های اشکی که امروز ریختم و فراموش نمیکنم. حس حقارتی که اول از توی ایران بودن و دوم به خاطر زن بودن تحمل میکنم و هیچ وقت فراموش نمیکنم.
این که نتونم از خودم دفاع کنم آزارم میده، این که آدما به خاطر جایگاهشون میتونن هرطور که میخوان باهات رفتار کنن و تو توی ۰.۵% از زندگیت مجبوری سکوت کنی و این اجازه رو بهشون بدی نفرت انگیزه...
این روزا که تموم بشه، وقتی چیزی که برای داشتنش سکوت میکنم در برابر آدما رو به دست بیارم، انتقام این سکوت رو از اونایی که باید میگیرم :)))
.
پ.ن: الان که چند روز از این پست گذشته از عنوانش خندم میگیره چرا؟!!!