Arp 273

(声をあげて抗え 定めを振り切るように (koe wo agete aragae sadame wo furikiru you ni

قتل‌های زنجیره‌ای ماهیانه

مقتول اردیبهشت میتوانست دخترکی با پوست سفید، موهای خرمایی و چشمان درشت قهو‌ه‌ای باشد که انگشتت را در دست ظریف و کوچکش سفت محاصره کرده است و با کنجکاوی به صورتت زل زده، از آن کودکانی که آرامش، لبخند و کنجکاوی‌اش دوست داشتنی‌ترش کرده است.

نمیدانم مقتول بهمن کدام سال بود که انگار برای نرفتن به دیوار خنج می‌انداخت و لگد میکوبید، رفتنش دردناک‌ترین قتل این سال‌ها بود و در یکی از همان شب‌ها که درد رفتنش به جانم افتاده بود، آه و ناله میکردم که با صدای ناله‌ی خودم از خواب پریدم و برایش مرگ راحتتری را آرزو کردم. اما شاید مقتول بهمن که آنقدر میل به زندگی داشت میتوانست پسرک سخت‌کوش و آینده داری باشد که به راحتی به سختی زندگی و جبر سرنوشت تن نمیداد، شاید هم دخترکی بود که با وجود تمام سختی دختر بودن در چنین کشوری و با وجود جبر جغرافیایی که در آن دچار میشد تسلیم نمیشد و تا آخرین لحظه برای زنده ماندن و زندگی تلاش میکرد و خسته نمیشد.

خرداد اما انگار جور دیگری میخواست ماجرای قتل بچیند که درنهایت با دیدن دست‌های خونی به خودم آمدم و بدون جیغ و فریاد خون دو مقتول خرداد را از دست‌هایی که به لرزه افتاده بود پاک‌ کردم.

مقتول شهریور اما انگار عجیب‌ترین آن‌هاست، شاید بزرگ‌تر که میشد از آن دسته آدم‌های سرکش و یاغی روزگار میشد که نه در یک نقطه بند میشنوند و به قید و بند پایبنداند و نه دست از رسوایی برمیدارند...

مقتول شهریور وقتی قطره قطره تبدیل به خون میشد، دقیقا همان‌جا که نفس‌های آخر حیات چند روزه‌اش را میکشید هم انگار نمیتوانست دست از سرکشی بردارد، انگار برای کلافه کردن و استرس دادن به من آمده بود. شاید هم حواسش را جمع کرده بود تا به من بفهماند که تو قاتلی، قاتل زنجیره‌ای تمام ماه‌ها...

.

.

.

پ. ن:نظر بدین

آسمونم آبیه

اگه آهنگ بود "کافر دل" محمدرضا شجریان

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
جایی برای بیرون کشیدن تکه نخ هایی از درون مغزمان
بلکم گره ها باز شود
بلکم خالی شویم از دغدغه های چونان موریانه زندگی که وجودمان را از درون میپوسانند
.
ترجمه توضیح زیر عنوان: صدات و برای مخالفت در برابر شکستن در مقابل سرنوشتت بالا ببر :)
"عکسم و برندارید روش آیدی هم زدم که دیگه واقعا برندارید"
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان